مراقبت از کودک

ساخت وبلاگ

در رويداد هنري بهارستان و در آستانه‌ي نوروز

حجم‌های تخم‌مرغی به بوستان می‌آیند!

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - قرار است با پایان اسفند درگوشه و کنار شهر نمایی از تخم‌مرغ‌های هنری در سطح بوستان‌ها ببینید. سازمان زیباسازی شهر تهران با پایان سال گذشته و آغاز سال جدید در فراخوانی از هنرمندان خواست حجم‌های تخم مرغ شکل خود را ارائه بدهند.

میثم اربابون، دبیر بخش تخم‌مرغ‌های رنگی رویداد هنری «بهارستان» گفت: «امسال بخش تخم‌مرغ‌های نوروزی با طرح رویداد «بهارستان» ادغام شده است.

در این بخش هنرمندان داوطلب و مدعوین، آثار خود را تا هفت بهمن‌ به دبیرخانه ارسال كردند.

با پایان زمان ارسال آثار، طرح‌ها داوری می‌شود و در نهایت 95 طرح برای اجرا در 24 و 25 اسفند انتخاب می‌شوند و 20 روز در بوستان‌های مختلف شهر در معرض تماشای عموم گذاشته می‌شود و در این حین داوری نهایی انجام شده و پنج تخم‌مرغ برگزیده انتخاب می‌شود.

دبیر بخش تخم‌مرغ‌های نوروزی، درباره‌ي طراحی این آثار  مي‌گويد: «هنرمندان بر روی تخم‌مرغ‌هایی با ارتفاع یک و نیم متر و جنس فایبرگلاس اثرآفرینی می‌کنند.

در این بین یادآوری می‌کنیم که در این بخش قرار نیست تخم‌مرغ‌ها رنگ یا تزیین شوند، بلکه هدف، خلق اثر هنری روی حجم‌های تخم‌مرغ شکل است.

رويداد هنري بهارستان (سالانه‌ي هنرهای شهری بهار تهران) از سوی سازمان زیباسازی شهر تهران برگزار می‌شود.

این رویداد هنری با رویکرد ایجاد فرصت و فضای مناسب به منظور حضور و مشارکت هنرمندان در فضاسازی خلاقانه محیط شهری از طریق آفرینش هنری در بخش‌های نقاشی، مجسمه، تخم‌مرغ های نوروزی و گرافیک برگزار خواهد شد.

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 210 تاريخ : پنجشنبه 29 بهمن 1394 ساعت: 17:14

داستان

گریه‌ی اجباری

کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - «ایستگاه بعد: فردوسی.»
طبق معمول گوینده‌ی محترم مترو قاتی کرده و ایستگاه‌ها را جلو و عقب می‌گوید. زنی که روی صندلی نشسته با ترس از خواب می‌پرد و می‌گوید: «فردوسی؟»

مي‌گويم: «نه خانم، اشتباه گفت. راحت باشيد.»

سرم را روي ميله مي‌گذارم و تمام وزنم را رويش مي‌اندازم. كاش من هم مي‌توانستم راحت بخوابم. كيفم خيلي سنگين است و هنوز كلي راه مانده.

به دختر روبه‌رويم نگاه  مي‌كنم. چشم‌هايش قرمز است و پر است از اشك. فكر نمي‌كنم خيلي از من بزرگ‌تر باشد. معلوم نيست چي شده كه اين‌طوري گريه مي‌كند.

دستمالي از توي كيفم درمي‌آورم و جلوي دختر مي‌گيرم و مي‌گويم: «چي شده كه غمبرك زدي؟ اشكال نداره. منم امتحانم رو خراب كردم.»

دختر هاج و واج نگاهم مي‌كند و بعد كه انگار تازه منظورم را فهميده باشد، مي‌زند زير خنده و مي‌گويد:

«دلت خوشه‌ها! آدم مگه واسه‌ي نمره گريه مي‌كنه؟ خودم رو كشتم تا گريه كنم، اما حالا ديگه بند نمي‌آد!»

با تعجب مي‌گويم: «براي چي؟»

- رفته بودم تست بازيگري. مَرده گفت يه نقش غمگين بازي كن. گريه كن و از اين حرف‌ها.

- جالبه. هميشه فكر مي‌كردم واسه‌ي بازيگرها پياز خورد مي‌كنن تا گريه‌شون بگيره!

- نمي‌دونم والا. شانس نداريم كه!

- خب حالا به چي فكر كردي تا گريه‌ات بگيره؟

دختر به كف مترو نگاه مي‌كند و بعد مي‌گويد: «به اين فكر كردم كه اگر روزي بابام بميره چي‌كار كنم؟ حال و روزم چه جوري مي‌شه؟»

مكث مي‌كند. چشم‌هايش دوباره اشكي مي‌شود. مي‌خواهد چيزي بگويد كه چشمش به ايستگاه مي‌افتد. هول‌هولكي كيفش را برمي‌دارد و مي‌گويد:

«اي واي من بايد اين‌جا پياده بشم. خوشحال شدم از آشنايي‌ات.»

برايش دستي تكان مي‌دهم. به عكس خودم توي شيشه نگاه مي‌كنم كه واضح و واضح‌تر مي‌شود. دلم مي‌گيرد از حرفش. چه‌قدر راحت به اين چيزها فكر مي‌كند.

به بابا فكر مي‌كنم و حرف‌هايي كه به او زدم. حرف دختر توي ذهنم تكرار مي‌شود: «به اين فكر مي‌كنم كه اگه يه روز بابام بميره...» تنم مي‌لرزد از حرفش. به تاريكي‌هاي بيرون نگاه مي‌كنم كه آرام محو مي‌شوند.

صداي ضبط‌‌شده‌ي مترو من را از خودم بيرون مي‌آورد: «ايستگاه بعد: ولي‌عصر.»

ليلا موسي‌زاده، 17ساله

خبرنگار افتخاري از تهران

دوچرخه شماره ۸۲۱

عكس: نسيم صفوي، 17ساله،‌ خبرنگار افتخاري از تهران

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 162 تاريخ : پنجشنبه 29 بهمن 1394 ساعت: 17:14

شعر

غبطه و سه شعر دیگر

کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - به شاخه‌ی درختی غبطه می‌خورم
که پشت نرده‌ها

ميزبان گنجشكي‌ست

و پيچك‌ها را در آغوش گرفته...

فريدا زينالي، 15ساله

خبرنگار افتخاري از تبريز

  • كودكانه

مي‌افتد از نفس

زير پاي بچه‌ها

توپ كوچك

(2)

برنگشته است

باباي مشق‌هاي من

سفره نان ندارد

(3)

مي ليسد محكم

آب‌نباتِ چوبي را

دختر كوچك

اميرحسن ابراهيمي خبير، 14ساله

خبرنگار افتخاري از تهران

دوچرخه شماره ۸۲۱

عكس: نيكو كريمي، 17ساله، خبرنگار افتخاري از دماوند

  • روشنايي

در هياهوي اين زندگي

تنها چيزي كه بلدي

خورشيد بودن است

تقصير تو نيست

روشنايي‌ات

دنيا را دربرمي‌گيرد

فاطمه ‌سادات حسينيان، 15ساله

خبرنگار افتخاري از تهران

  • گلابي

گلابي‌اي را برمي‌دارم

و گاز محكمي به آن مي‌زنم

دهانم را

مزه‌ي شيرينش پر مي‌كند

كاش

دنيا هم به شيريني گلابي بود

پرنيا فاضل‌زاده، 15ساله

خبرنگار افتخاري از تهران

دوچرخه شماره ۸۲۱

تصويرگري: مرضيه سلامت از تهران

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 29 بهمن 1394 ساعت: 17:14

کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - هوای آبی‌اش سیاه شده است. مردم شهر کار و تلاش بیمارند و کنج خانه در انتظار پاک‌شدن هوای شهر. همان مردمی که هر روز صبح وجودشان به کوچه‌ها و خیابان‌های ساکت این شهر جان تازه می‌داد.

کودکانش دیوارها را می‌بینند، به جای درختان و گل‌های خیابان. همان کودکانی که صدای شادی‌شان به شهر روح خنده می‌داد!

دانش‌آموزانش در انتظار خبر تازه‌ای از آب و هوای شهرشان هستند، همان دانش‌آموزانی که هر روز هلهله‌ی رفت و آمدشان به شهر نیرو می‌بخشید.

شهر پر از دود انگار هوا ندارد؛ هوایی که بتوان با آن زندگی کرد. گل‌های شادابش پژمرده شده‌اند، درختان بلند قامتش خمیده شده‌اند.

انگار همه در خلوتشان هوای آن روزها را کرده‌اند، روزهایی که زندگی معنایی واقعی داشت.

شهر عزیزم، برای آبی‌شدن دوباره‌ي آسمانت دعا می‌کنم.

ستایش نوری،13ساله از کرج

دوچرخه شماره ۸۲۱

تصويرگري: آتوسا درويشي، 15ساله، خبرنگار افتخاري از تهران

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 197 تاريخ : چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت: 5:37

کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - چند وقتی است که کاری را شروع کردم و می‌خواهم پیشنهاد کنم دوستان دوچرخه‌ای‌ام هم آن را انجام بدهند.
یک دفتر زیبا برمی‌داریم. هر برگ این دفتر یک روز عمر ماست. روی هر برگ تاریخ آن روز را می‌نویسیم و در قسمت موضوع می‌نویسیم: برسد به دست خدا.

و شروع به نوشتن مي‌كنيم. از صبح كه چشم باز مي‌كنيم تا وقت خواب، هر اتفاق خوب و جالبي كه برايمان مي‌افتد، هرچند  كوچك، در اين دفتر مي‌نويسيم.

چون همين اتفاق‌هاي كوچك است كه زندگي‌مان را مي‌سازند. خيلي وقت‌ها ما ارزش اتفاق‌ها و نعمت‌ها را فراموش مي‌كنيم.

يك ماه اين كار را انجام مي‌دهيم و در آخر ماه، برگه‌‌اي را كه خيلي دوستش داريم، براي دوست مشتركمان دوچرخه مي‌فرستيم.

مائده غلامعلي مجدآبادي 14ساله

خبرنگار افتخاري از تهران

دوچرخه شماره ۸۲۱

عكس: شفق مهدي‌پور، 17ساله، خبرنگار افتخاري از تهران

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت: 5:37

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - سمیرا معتمد‌جلالی:
لنگه‌کفش دربیابان پادشاهی می‌کند.
با عینک‌ماهی، جهان آبی‌ است.

بیا آینه‌هايمان را عوض کنیم، آینه‌ي من،تو را نشان می‌دهد.

 به هیچ دردی نمی‌خورم، اما همه‌ي دردها به من می‌خورند.

 یک دل سیر پیاز می‌خورم اشتهایم بسته می‌شود.

 آن‌قدر بزرگي كه باتمام دریاها در تو غرق می‌شوم.

 در گرگ و میش چشمانت چوپانم.

 اگر آبی فکر کنی، کویر نمی‌شوی.

 سکان‌دار کشتی ذهنم ناخدایی باخداست.

 من کویرم با تمام دریاها نگاهم کن.

 وقتی ابرها روی خورشید را می‌پوشانند، ابروهای زمین گره می‌خورد.

 وقتی دستم عرق نمی‌کند با خود می‌گویم حتماً نمک‌ ندارم.

 وقتی یخ تو آب می‌شود داغ دلم تازه می‌شود.

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 210 تاريخ : چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت: 5:37

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - فریبا خانی:
چهل‌ستون، شمس‌العماره، سی‌و‌سه‌ پل، کاروان‌سرای مهیار، قره‌کلیسا و... این‌جا که هستی گویا می‌توانی به جاهای مختلف ایران سفر کنی. ماکت‌های کوچکی از مکان‌های دیدنی کشور.

چرا ما اين‌جاييم؟ به‌خاطر يك خبر. نمایشگاهی از آثار هنرمندان تعدادی از شهرهای ایران در قالب فرش، گلیم، گبه، تابلو فرش و... در باغ‌موزه‌ي هنر ایرانی برپاست.

فرش، گلیم، گبه، تابلوفرش، فرش‌های تکه‌دوزی عشایری از استان‌هایی هم‌چون فارس، کرمان، آذربایجان غربی و شرقی، اصفهان، خراسان، مازندران، گیلان، کرمانشاه با عنوان نمایشگاه «تار و پود عاشقی».

وارد باغ‌موزه شديم و مسحور فضا و درختان و نهرهاي آب. بعد هم ماكت‌هاي زيباي باغ كه از مكان‌هاي ديدني ايران بود. باغِ هنر ايراني، متعلق به همسر سپهبد اميراحمدي است كه براي ييلاق از آن استفاده مي‌شده. 

دوچرخه شماره ۸۲۱

محوطه‌ي باغ‌موزه‌ي هنر ايراني

اين باغ، از سال 1385 باغ‌موزه‌ي هنر ايراني نام گرفت و زير نظر سازمان فرهنگي‌هنري شهرداري تهران اداره مي‌شود. عبدالغفار كاكايي، مدير باغ‌موزه‌ي هنر ايراني به خبرنگار هفته‌نامه‌ي دوچرخه مي‌گويد:

«در اين باغ حدود 12 ماكت از فضاهاي ديدني ايران وجود دارد. اين ماكت‌‌ها در سال‌ها قبل سفارش داده شده و كار هنرمندان ايتاليايي است. غير از اين ماكت‌ها تعدادي حجم هم داريم.

اين آثار از هنرمنداني است كه در سمپوزيوم‌هاي مجسمه‌سازي شركت كرده بودند و كارهاي شاخصي داشتند. در اين فضا سعي‌شده از كنده‌ي درختان خشك‌شده هم حجم‌هاي زيبايي ساخته شود.»

دوچرخه شماره ۸۲۱

او به برنامه‌هاي فرهنگي باغ اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «در اين باغ‌موزه نمايشگاه‌هاي متعددي برپا مي‌شود، از جمله نمايشگاه نقاشي طبيعت و هم‌چنين بعد از نمايشگاه فرش، نمايشگاه صنايع‌دستي تركيه را برگزار خواهيم كرد.

نشست‌هاي ادبي و فرهنگي با حضور هنرمندان هم از ديگر كارهايي است كه در باغ موزه‌ي هنر ايراني در نظر گرفته‌ايم. در محوطه‌ي باغ يك كتاب‌فروشي با نام «به‌علاوه‌ي كتاب» داريم كه به عرضه‌ي تازه‌هاي كتاب‌ مي‌پردازد و به نوعي مسئولان اين كتاب‌فروشي مشاوره‌ي كتاب هم مي‌دهند.»

 سري هم به بخش فرش و نمايشگاه تار و پود عاشقي مي‌زنيم. يكي از غرفه‌داران مي‌گويد: «در اين نمايشگاه، فرش‌هاي عشايري در معرض ديد عموم گذاشته شده‌اند.

اين فرش‌ها ويژگي اصلي‌شان اين است كه  بر اساس ذهن بافنده‌ي فرش، بافته شده‌اند.نقش‌هاي اين فرش‌ها به‌هيچ‌عنوان تكراري نيست. در بين آثار، كارهايي داريم كه هفتاد، هشتادساله هستند. فرش‌هايي لري، بختياري،  قشقايي،  بلوچي و...»

دوچرخه شماره ۸۲۱

يك در رنگي در فضاي نگارخانه

اين نمايشگاه تا آخر بهمن برپاست. درختان سر به فلك‌كشيده‌ي‌، اين باغ خاطره‌ي كوچكي از بسيار خاطره‌ها‌ي باقي‌مانده از باغ‌هاي شميران را زنده نگه مي‌دارد.

 علاقه‌مندان برای بازدید از این نمایشگاه می‌توانند به خیابان ولی‌عصرعج، بالاتر از پارک‌وی، خیابان فیاضی، خیابان بوسنی‌ هرزه‌گوین، سه‌راه دکتر حسابی، باغ‌موزه‌ي هنر ایرانی بيايند.

دوچرخه شماره ۸۲۱

ماكتي از قره كليسا

دوچرخه شماره ۸۲۱

نمايشگاه تار و پود عاشقي، عكس‌ها : محمود اعتمادي

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 312 تاريخ : چهارشنبه 21 بهمن 1394 ساعت: 1:25

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - نویسنده و تصویرگر محمد‌رفیع ضیایی:
به مامان گفتم: «آلودگیه؟!» گفت: «یعنی چی؟ پاشو دیرت می‌شه.» گفتم: «مگه آلودگی نیست که مدرسه تعطیل بشه؟!» مامان گفت: «هرروز که آلودگی نمی‌شه، پس کی باید شماها درس بخونید؟ پاشو!»

مامان در را که باز کرد، بابابزرگ پشت در بود. گفت: «مدرسه‌ها رو تعطیل کردن.» گفتم: «آخ‌جون آلودگیه. من که گفتم!»

بابابزرگ گفت: «چه ذوقی می‌کنه! ما اون‌وقت‌ها چه ذوقی داشتیم بریم مدرسه!» اما گفتند این آلودگی از آن آلودگی‌های معمولی نیست. اعلام کردند که خیلی‌ها از خانه بیرون نیایند.

مامان گفت: «باید می‌رفتم خرید.» بابابزرگ گفت: «حالا کی گوش می‌کنه؟ خیابون پر ماشینه. همه کار خودشون رو می‌کنن. بذار آلودگی هم کار خودش رو بکنه! ما رو چه به آلودگی!»

خب، روز آلودگی آدم باید با بابابزرگش برود توی میدان محل.‌‌

همان ميدان بیچاره‌ای که قبلاً اسمش پارک بود. البته آن روز، یک روز معمولی نبود. به قول بابابزرگ، همه به علت آلودگی تعطیل کرده بودند و داشتند به کارهای خودشان می‌رسیدند.

مثلاً آقای امجدی رفته بود زیر یک ماشین؛ درست مثل لاک‌پشتي که از پشت افتاده باشد. بعد که از زیر ماشین درآمد، چرب و چیلی شده بود. بعد داد زد: «پسر، بیا چندتا استارت بزن.

روشن نشد، دور میدون هل بدین. اگه روشن شد، خاموش نکنین، بذارین دو سه ساعت کار کنه.» بعد دستش را با چند برگ مقوا پاک کرد و سیگارش را درآورد و فندک زد. اول آتش آن را گذاشت زیر مقوا‌ها و بعد سیگارش را روشن کرد.

 بابابزرگ تازه روی صفحه‌ي فلزی دور میز شطرنج نشسته بود که خرمنی از آتش در جوی خشک دور میدان و درست وسط آن دو درخت، که چند روز پیش سوخته بود، جلوی بابابزرگ راه افتاد.

بابابزرگ شال‌گردنم را درست کرد و گفت: «طفلی دستش یخ کرده. گرم کن دستت رو.» دود می‌رفت توی چشمم. همه داشتند وسط دود و آتش خودشان را گرم می‌کردند.

آقانصرت با پیژامه از خانه‌شان بیرون آمده بود و وسط خیابان با موبایلش حرف می‌زد.

می‌گفت: «از صبح تا حالا استارت می‌زنم. صدبار روشن شده، باز هم خفه کرده. پارکینگ رو پر دود کرد و روشن نشد. حالا اومدم بیرون نفسی چاق کنم، باز برم تو...»

آقای امجدی گفت: «اون ابوطیاره دیگه عمرش رو داده به اجداد شما.» شاگردهای مکانیکی آقاي امجدی حلب بزرگي را پر از چوب و مقوا کرده بودند و جلوی مغازه آتش زده بودند و خودشان را گرم می‌کردند.

آقای امجدی داد زد: «اون حلب رو بیارین این‌جا ما یخ زدیم!»

آقای دیداری با سه پسرش داشتند ماشینی را با هل از پارکینگ درمی‌آوردند. ماشین که به خیابان رسید، آقای دیداری نشست توی ماشین و سه پسر او رفتند پشت ماشین.

ماشین که دور برداشت شروع کرد به سرفه‌کردن و با هر سرفه یک عالمه دود از پشتش درمی‌آمد. آقای دیداری گفت: «پسر، برو بگو آقارسول بیاد یه نگاهی بکنه به ماشین.»

بابابزرگ ‌گفت: «میدون در قُرُُق آقارسوله.» من نمي‌دانستم قرق چیه، ولی آقارسول را می‌شناختم. مثل سوپرمن لباس می‌پوشید. همه‌ي آن‌هایی که توی تعمیرگاه آقارسول کار می‌کردند هم لباس‌‌هایشان مثل لباس سوپرمن بود.

بابابزرگ می‌گفت این‌ها لباس کار است. هروقت با بابابزرگ به میدان می‌آمدم، روی نیمکت جلوی تعمیرگاه آقارسول می‌نشستم. بالای مغازه نوشته بود: «صوتی و تصویری عصر جدید» از‌‌ همان مغازه بود که بابابزرگ سی‌دی سوپرمن را برایم خرید.

بعدتر آن‌جا شد تعمیرگاه آقارسول. قبلاً آقارسول آن طرف ميدان کار می‌کرد. ماشین‌ها می‌رفتند توی تعمیرگاه آقارسول. بعد سوپرمن‌ها ماشین را توی هوا بلند می‌کردند و می‌رفتند زیرش و دل و روده‌ي ماشین را در می‌آوردند.

آقارسول که آمد کنار آتش، دستکشش را درآورد و مثل یک بالشتک پر روغن گذاشت کنار آتش. وقتی آقارسول داشت به شاگرد سوپرمن‌های دم تعمیرگاهش دستور می‌داد، آقای امجدی دستکش آقارسول را انداخت توی آتش.

آتش ناگهان گُر گرفت. بعد از آن چند موتورسیکلت آمدند. نزدیک ده بیست نفر جوان از آن چند موتورسیکلت پیاده شدند. آقانصرت داد زد: «خاموش کنید اون قارقارکتون رو... خفه شدیم توی این آلودگی.»

آن‌ها که پیاده شده بودند رفتند آن طرف میدان و یک جوان را از روی نیمکت بلند کردند و آوردند کنار موتوسیکلت‌ها و بعد همگی سوار شدند و از لج آقانصرت، سه دور، دورِ ميدان گاز دادند و یک عالم دود هوا کردند و بعد رفتند.

آقای مهرزاده گفت: «آقانصرت، اون دود که مثل کشتی بخار اون بالاست از خونه‌ي شماست؟» آقانصرت نگاهی به بالا انداخت و گفت: «راستش آدم گرم نمی‌شه. این گاز‌ها که گرما نداره.

از دماوند چوب آوردم ریختم توی شومینه. واقعاً آدم حال می‌کنه.» همه حرف آقانصرت را تأیید کردند و گفتند: «خودشون علاوه بر شوفاژ، سه چهار بخاری رو شب ‌و روز، روشن گذاشتن و باز گرم نشدن.»

آن طرف ميدان، جلوی آموزشگاه فنی آقای صداقت هم نظافتچی‌های ميدان خرمنی از برگ‌های خشکیده و مقوا و تخته و پلاستیک روی هم ریخته بودند و آتش زده بودند و خودشان را گرم می‌کردند.

 تعمیرگاه آقای امجدی آن طرف ميدان بود و سر ميدان آموزشگاه فنی اتومبیل صداقت. دور ميدان هم هر چه ماشین تصادفی و زهواردررفته بود پارک کرده بودند.

بابابزرگ می‌گفت: «این ماشین‌های درب و داغون اومدن نوبت گرفتن که آقارسول و آقای امجدی اون‌ها رو نونوار کنن و درست مثل یه عروس رنگ بزنن و باز بندازن توی خیابون.»

من خیلی دوست داشتم از این طرف ميدان بدوم آن طرف و از آن‌جا بابابزرگ را که توی دود و آتش بود نگاه کنم. بعد از این طرف ميدان آن‌ها را که توی دود آتش آن طرف بودند ببینم.

 * * *

 روز دوم آلودگی بود. بابا صبح زود رفته بود. اول صبح بابابزرگ آمد به مامان گفت: «وقت برگشتن برای شما هم نون می‌گیرم. شما نیاین بیرون، آلودگیه.»

مامان گفت: «این صدای چیه از صبح زود تا حالا؟» بابابزرگ نگاهم کرد و گفت: «بیچاره آقارسول.» بعد با دست‌هایش چیزهایی به مامان فهماند.

مامان گفت: «آقارسول؟ او که سرپا بود، مثل شیر بود.» بابابزرگ چیزی نگفت. من گفتم: «با بابابزرگ می‌رم سوپرمن رو نگاه کنم.» مامان گفت: «لازم نکرده.» بابابزرگ گفت: «بذار بیاد، عیبی نداره. بذار سوپرمنش رو هم ببینه! مدرسه‌ها که تعطیله.»

درِ تعمیرگاه‌ها بسته بود. روی در تعمیرگاه آقارسول پارچه‌های سیاه بلندی زده بودند. همه‌ي اهل محل جلوی تعمیرگاه جمع شده بودند. از خانه‌ي آقارسول صدای قرآن می‌آمد.

شاگردهای تعمیرگاه همه لباس‌های سوپرمنی را درآورده و سر‌ها را پایین انداخته و ساکت ایستاده بودند. آن‌طرف ميدان چند موتورسیکلت ایستاده بودند و دور خرمنی از آتش و دود ده بیست نفر جوان داشتند این طرف میدان را نگاه می‌کردند.

اهالی محل چیز بزرگی را از خانه‌ي آقارسول بیرون آوردند و سر دست بلند کردند و همه دویدند به طرف آن. بابابزرگ هم تا سر خیابان با آن‌ها رفت و مرا هم با خود برد. بعد به من گفت: «دور میدون یک دوری می‌زنیم و بعد نون که گرفتیم می‌ریم خونه.»

جوان‌ها از آشغالدانی‌های بزرگ دور ميدان چوب و تخته و جعبه‌ي مقوایی درمی‌آوردند. یکی از آن‌ها لباسی را درآورد و گفت: «بچه‌ها، این رو ببینین. پرِ روغنه، حال می‌ده برای سوختن.»

من دیدم مثل لباس سوپرمنی آقارسول است. به جلوی آتش که رسیدم جوان‌ها لباس را انداختند توی آتش. آتش اول خفه شد. بعد ناگهان شعله به هوا پرید. گفتم: «لباس سوپرمنی آقارسوله.» بابابزرگ لبخندی زد و آرام گفت: «چه سوپرمنی! بیچاره آقارسول، سوپرمن محله!»

به خانه که می‌رفتیم همه‌ي کوچه پر از عکس آقارسول بود. دم در آپارتمان به مامان گفتم: «سوپرمن مرده!» مامان با تعجب به بابابزرگ نگاهی کرد و گفت: «گفتم که برای بچه خوب نیست.»

بابابزرگ گفت: «می‌خواست عاقبت سوپرمنش رو ببینه!» مامان گفت: «بیچاره خیلی سرپا بود. مثل رستم جولان می‌داد توی میدون!» گفتم: «مثل سوپرمن!»

بابابزرگ گفت: «می‌گفتن چیزیش نبوده، فقط قلبش ناگهان ایستاده. مال همین آلودگی هواست ديگه. آدم چه مي‌دونه. راستش آدم توش می‌مونه که این همه آلودگی از کجا می‌آد!»

دوچرخه شماره ۸۲۱

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 21 بهمن 1394 ساعت: 1:25

هجدهمين جشنواره‌ي قصه‌گويي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان

آوای قصه در گوش شهر

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - کم‌کم آوای قصه‌گویی در شهر شنیده می‌شود. هجدهمین جشنواره‌ی قصه‌گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از ۲۷ تا۳۰ بهمن در مرکز آفرینش‌های فرهنگی‌هنری کانون و با حضور قصه‌گویان کشور و مهمانان خارجی برگزار می‌شود.

علیرضا حاجیان‌زاده، مدیرعامل کانون، درنشستی که روز 18 بهمن، در مرکز آفرینش‌هاي كانون برگزار شد گفت: «برگزاری 530 جشن قصه‌گویی در 530 مرکز فرهنگی‌هنری کانون، قصه‌گویی 3‌هزار و 810  پدر‌بزرگ و مادر‌بزرگ و تقدیر از 1780 برگزیده‌ي این جشن، از جمله برنامه‌هایی است که در ماه‌های گذشته برای ترویج فرهنگ قصه‌گویی در بین خانواده‌ها برگزار شده است.»


او ادامه  داد: «در مجموع 31 جشنواره قصه‌گویی در 31 استان با شرکت 1624 قصه‌گو برگزار شد و ابتدا 316 قصه‌گوی برگزیده‌ي استانی به بخش ارزیابی کشوری راه یافتند و در نهایت نیز 48 قصه‌گو در مرحله‌ي پایانی جشنواره که در تهران برگزار می‌شود، حضور دارند.»

مدیرعامل کانون از رقابت 20 قصه‌گوی ایرانی راه‌یافته به مرحله بین‌المللی در بخش رقابتی خبر داد که از بین آن‌ها سه نفر به عنوان برگزیده معرفی می‌شوند.


10 قصه‌گوی برگزیده استانی و شایسته‌ي تقدیر در بخش غیررقابتی، 3 قصه‌گوی برگزیده جشن‌های قصه‌گویی پدر بزرگ و مادر بزرگ‌ها (از استان‌های کرمانشاه و تهران)، 4 قصه‌گوی برگزیده‌ي سیزدهمین جشنواره‌ي بین‌المللی امام رضا‌(ع) و 11 قصه‌گوی خارجی از کشورهای آمریکا، اسکاتلند، آلمان، هند، لبنان، استرالیا، دانمارک، شیلی، اسپانیا و کنیا در این جشنواره حضور دارند.

او در مورد قصه گویی در مراکز مختلف کشور گفت: «در این روزها قصه‌گویانی درمدرسه‌ها،  مراکز بهزیستی، مراکز کودکان کار و خیابان، فرهنگ‌سراها، بوستان‌ها و مترو برای کودكان و خانواده‌هایشان قصه خواهند‌گفت.»

او خبر داد: «18 نشست و کارگاه تخصصی، با حضور کارشناسان قصه در طول جشنواره برگزار می‌شود.»

او درباره‌ی تعامل کانون با صدا و سيما و رسانه‌های دیگر برای درگیر کردن اقشار مختلف مردم با فرهنگ قصه‌گویی گفت: «ما تعاملاتی با صدا و سیما داریم كه قرار است بخشی از برنامه‌های قصه‌گویی از شبکه‌ی آموزش پخش شود. همچنين مستندهایی از مراسم قصه گویی تهیه شود و به شکل لوح فشرده در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد.»

 مدیرعامل کانون در این نشست  از تأسیس «باشگاه قصه‌گویان ایران» خبر داد و گفت: «سال‌ها پیش و در دوره‌ي مدیریت‌های قبلی کانون، این مسئله مطرح بود که یک سازمان مردم‌نهاد «سمن» از سوی قصه‌گویان ایرانی راه‌اندازی شود و تعدادی از قصه‌گویان کانون، تمامی کارهای مقدماتی آن را برای راه‌اندازی انجام دادند. اما وزارت کشور در دولت گذشته با راه‌اندازی این سازمان مخالفت کرد. اکنون آمادگی داریم از این سازمان مردم‌نهاد و دیگر تشکل‌های غیر‌دولتی حوزه‌ي قصه‌گویی حمایت کنیم.»

مدیرعامل کانون به  قصه‌گویان خارجی حاضر در جشنواره هم اشاره كرد و گفت: «نام چهره‌های شاخص و مطرح این عرصه در سطح جهان مانند «بئاتریس مونته» نویسنده و قصه‌گوی بین‌المللی از کشور اسپانیا، «ماریو کنی» از اسکاتلند و دکتر «مایک لاکت» از آمریکا به چشم می‌خورد و قرار است از کتاب قصه‌گویی میهمان اسپانیایی در روزهای جشنواره رونمایی شود.»

محمدعلی شامانی، دبیر هجدهمین جشنواره‌ي بین‌المللی قصه‌گویی هم گفت: «سرزمینی مانند ایران، تنها سرزمین داستان‌ها و افسانه‌ها نیست؛ بلکه سرزمين واقعیت‌هایی است که از ذهن و فهم نسل امروز دور مانده است. به همین دلیل بازخوانی قصه‌ها می‌تواند هویتی غنی را سامان دهد و شما نمی‌توانید فرهنگی غنی داشته باشید مگر آن‌كه به داشته‌های سرزمینی خود اعتنا کنید. برای این‌کار باید داشته‌ها را در قالب قصه‌هایی ارایه کرد که برای نسل امروز جذاب و مهیج باشد.»

او تأکید کرد: «باید به قصه‌گویان فرصت  دهیم و ماجرای قصه‌ها را به متن خانه و کتاب‌های درسی ببریم. متأسفانه در برنامه‌های درسی کودکان ما جای چندانی برای قصه و قصه‌گویی وجود ندارد؛ در حالی‌که قصه می‌تواند فردای ایران را برای بچه‌های ما دلچسب کند و آن‌ها تخيل خود را تقویت کنند، بیندیشند و رؤیا بیافرینند.»

شامانی در ادامه به تفاهم‌نامه‌ای اشاره کرد که بین کانون و دانشگاه فرهنگیان بسته شده و گفت: «در بخشی از این تفاهم‌نامه، مقرر شده تا معلمان مدارس ابتدایی - که در آن دانشگاه تحصیل می‌کنند - بخشی از زمان کارورزی خود را در مراکز و کتاب‌خانه‌های کانون بگذرانند و از این راه مربیان ما تکنیک‌های قصه‌گویی را نیز به معلمان مدارس آموزش می‌دهند. آن‌گاه كار کانون با مدرسه گره می‌خورد و قصه و قصه‌گویی وارد مدارس می‌شود.»

محسن حموله، دبير اجرايي جشنواره‌ي قصه‌گويي هم در اين نشست حضور داشت و درباره‌‌ي لوح‌هاي فشرده از جشنواره‌هاي گذشته توضيحاتي داد.»

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 197 تاريخ : چهارشنبه 21 بهمن 1394 ساعت: 1:25

فردي و گروهي

کتاب بخوانید و امتیاز بگیرید!

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - نفیسه مجیدی‌زاده:
بوی یار مهربان برای سیزدهمین‌بار در شهر پیچیده است.

جشنواره‌ای آغاز شده و 200‌هزار دانش‌آموز پایه‌ی هفتم و هشتم تحصیلی که در یک هزار و 200 مدرسه‌ی شهر تهران درس می‌خواندند فرصت پیدا کردند از بین یک هزار و 500 عنوان کتاب مشخص، تا سقف 200‌هزار ریال کتاب انتخاب کنند!

این کتاب‌ها پیش از این توسط کمیته‌ای زیر نظر شورای یاد یار مهربان و آموزش و پرورش، از بین کتاب‌های منتشر شده در سه سال گذشته انتخاب شده بودند.

حالا کتاب‌ها توسط دانش‌آموزان انتخاب شده‌اند و از این پس، دانش‌آموزان شرکت‌کننده در این طرح فرصت دارند که در مجموعه‌ای از فعالیت‌های مرتبط با کتاب شرکت کنند.

جشنواره‌ی یاد یار مهربان توسط موسسه‌ي نشر شهر، وابسته به سازمان فرهنگی‌هنری شهرداری تهران برگزار می‌شود و کتاب‌های منتخب، از سوی شهردار تهران و وزیر آموزش و پرورش به دانش‌آموزان اهدا می‌شود.

دوچرخه شماره ۸۲۱

یاد یار مهربان ادامه دارد؛ حالا فهرست کتاب‌هایی که شما سفارش دادید به دست برگزارکنندگان جشنواره‌ی یاد یار مهربان رسیده است.

آن‌ها این کتاب‌های درخواستی را از منابع ناشران گرد‌آوری کرده و بعد بسته‌بندی می‌کنند؛ بسته‌های هیجان‌انگیزی که به زودی در مدرسه به دست شما می‌رسد.

قصه از وقتی آغاز می‌شود که کتاب‌ها به مدرسه می‌آید. شما کتاب‌ها را می‌خوانید و وارد بازی‌های هیجان‌انگیزی می‌شوید و امکان پیدا می‌کنید که در مجموعه‌ای از فعالیت‌های کتابخوانی شرکت کنید و البته در مقابل هر فعالیتی که انجام می‌دهید تعدادی کارت امتیاز دریافت می‌کنید.

تعیین کتاب‌خوان‌‌های برتر، تشکیل شوراهای کتاب مدرسه، تعیین شهردار کتاب، عضویت در باشگاه کتاب تهران و برنامه‌های مشابه دیگر، بخشی از این فعالیت‌ها هستند.

اما مهم‌ترین کاری که بعد از خواندن کتاب‌ها دارید جمع‌آوری امتیاز است. شما کارت‌های امتیازرا جمع می‌کنید و می‌توانید در هر مرحله و با توجه به جدول بعدی، جایزه‌ای معادل امتیازی که کسب کردید، بگیرید و یا می‌توانید جمع‌آوری امتیاز را ادامه دهید و در مرحله‌ی آخر آن‌ها را شمارش کنید.

برای جمع‌آوری امتیاز، لازم است که شما پس از مطالعه‌ی کتاب در فعالیت‌های گروهی و یا فردی که کاملاً مرتبط با بحث کتاب‌های اهدایی در جشنواره است شرکت کنید و  امتیاز کسب کنید. حالا وقت جمع‌آوری امتیاز است.

  • فعالیت‌های گروهی

این مرحله به‌صورت گروه‌های سه تا پنج نفره انجام می‌شود و بر این اساس با نوشتن و اجرای یک نمایش‌نامه براساس یک کتاب داستان حداکثر 30 امتیاز به دست می‌آورید، ساخت روزنامه دیواری با استفاده از تصویرهای شاخص کتاب، آغاز و پایان و نقاط اوج و حوادث خاص داستان و یا مطالب مهم یک کتاب غیر داستانی حداکثر25 امتیاز، برگزاری نقد کتاب در مورد سیر داستان و شخصیت‌های یک کتاب داستانی و یا مطالب مهم یک کتاب غیر داستانی، حداکثر 15 امتیاز، طرح مطالب مهم از کتب غیر داستانی در فلش کارت حداکثر 20 امتیاز، طراحی و ساخت یک بازی فکری با استفاده از مطالب یک کتاب حداکثر 30 امتیاز و شرکت در یک مسابقه‌ي کتاب‌خوانی گروهی بر اساس یک کتاب اعلام شده توسط معلم که تمامی دانش‌آموزان یک کلاس در آن شركت مي‌كنند حداکثر 20 امتیاز به همراه دارد.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • فعالیت فردی

در کنار فعالیت‌های گروهی، می‌توانید برای جمع‌آوری امتیاز به صورت فردی هم تلاش کنید. فعالیت‌های فردی شامل موارد زیر می‌شود:

اهدای کتاب به کتاب‌خانه‌ي مدرسه، صرفاً برای کتاب‌هاي دریافت شده در این جشنواره و حداکثر چهار کتاب و كسب 80 امتیاز، مبادله با هر یک نفر و خواندن کتاب با ارائه فعالیتی که نشان‌گر مطالعه‌ي کتاب باشد 30 امتیاز، درست کردن نموداری دستی یا کامپیوتری به منظور تشویق دیگر دانش‌آموزان برای خواندن کتاب (قابل نصب در تابلو مدرسه )20 امتیاز، نوشتن مقاله و نقد و نظر در مورد کتاب‌های مطالعه شده در قالب یک وبلاگ 30 امتیاز، ارائه‌ي داستان و یا مطالب مفید یک کتاب در قالب کنفرانس 20 امتیاز، طرح سؤال و جواب از محتوای یک کتاب برای برگزاری مسابقه‌ي کتاب‌خوانی 10 امتیاز، نقاشی و تصویرسازی بر اساس محتوا یا شخصیت یک کتاب و یا با موضوع تبلیغ کتاب‌خوانی 30 امتیاز، بازنویسی وقرار دادن خود به جای شخصیت داستان و نوشتن بخشی از داستان با نگاهی جدید و یا تغییر داستان به پایانی متفاوت30 امتیاز، خلاصه نویسی از محتوای یک کتاب30 امتیاز، داستان‌ها تلفیق شخصیت‌ها و داستان‌ها از کتاب‌های مختلف و خلق داستانی جدید40 امتیاز.

دوچرخه شماره ۸۲۱

کارت‌های امتیاز که جمع‌آوری شدند نوبت به بخش جذاب هدیه می‌رسد؛ با ارائه‌ی این کارت‌ها به معلم‌های رابط در مدرسه‌، در قبال امتیازهایی که شما کسب کردید جوایزی مثل بلیت برج میلاد، بلیت سینما یا بلیت استخر و یا بن خرید کتاب و کالاهای فرهنگی و آموزشی به شما داده می‌شود.

برگزیدگان برتر هم جوایز نفیسی خواهند گرفت و هم می‌توانند در یک اردوی آموزشی‌تفریحی شرکت کنند و از امتیازات دیگری که در اردو اعلام می‌شود هم برخوردار شوند.

دانش آموزان فعال در این جشنواره، در فرهنگ‌سراها و پایگاه‌های اوقات فراغت در قالب باشگاه کتاب حضور پیدا می‌کنند و در فعالیت‌های باشگاهی با حضور نویسندگان و اساتید مطرح شرکت می‌کنند.

در پایان، به دانش‌آموزان برتر جوایز نفیسی اهدا می‌شود، جوایزی مانند بیست سکه بهار آزادی به دانش آموزان صاحب برترین آثار و دارای بیش‌ترین امتیاز. هم‌چنین نمایشگاهی از آثار برگزیده با ذکر نام خود دانش آموزان و مدرسه آن ها برپا خواهد شد.

جشنواره‌ی یاد یار مهربان با تمام شدن سال تحصیلی جاری به پایان می‌رسد و یار مهربان گرچه در خانه‌ها می‌ماند اما جشنواره‌اش می‌رود برای سال آینده‌ی تحصیلی و برای دانش‌آموزانی دیگر...

دوچرخه شماره ۸۲۱

این‌جا مرحله‌ا‌ی دیگر از فعالیت‌های شما در جشنواره‌ی یاد یار مهربان تمام می‌شود و در ازای فعالیت‌ها و کیفیت کاری که انجام دادید امتیازهایی گرفته‌اید و البته باید بدانید که هر کدام از این فعالیت‌ها، سقف امتیازی دارند و هر دانش‌آموز پس از کسب حداکثر امتیاز ازیک فعالیت، برای جمع‌آوری امتیاز بیش‌تر باید به فعالیت‌های دیگر بپردازد.

مثلاً هر دانش‌آموز فقط می‌تواند یک وبلاگ داشته باشد و امتیاز آن را بگیرد و یا به طور مثال حداکثر 6 بار مبادله‌ي کتاب انجام دهد و تا سقف 30 امتیاز از مبادله کتاب، امتیاز جمع کند.

بعد از جمع‌آوری امتیازها، هدایای مختلفی به دانش آموزان اهدا می‌شود. در این مرحله به مرز 180 امتیاز 100‌هزار ریال، مرز 280 امتیاز 200 هزار ریال،  مرز 350امتیاز 300هزار ریال و مرز 400امتیاز 500هزار ریال هدیه نقدی تعلق می‌گیرد.

البته هر دانش آموز می‌تواند با رسیدن به سطح امتیازات هر مرحله، هدیه‌ی آن مرحله را دریافت کرده  و دوباره از صفر اقدام به جمع آوری امتیازهاي جدید کند.

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 184 تاريخ : دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت: 14:40

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - حسین تولایی:
«زندگی با دور تند»، عنوان مجموعه‌شعری است از «زیتا ملکی»*؛ شاعر جوانی که برای نوجوان‌ها می‌سراید و پیش از این هم کتابی به اسم «جنگ دختر دستکش‌پوش با سرما» از او چاپ شده است.

زيتا ملكي در «زندگی با دور تند»، به‌دنبال نگاه تازه و كشف‌هاي شاعرانه است. دو عنصري كه به ماندگاري و اثرگذاري يك شعر كمك مي‌كنند.

تازگيِ نگاه و كشف و جست‌و‌جوگري نه فقط در مضمون و درون‌مايه، كه در زبان و شكل بيروني آثار اين شاعر ديده مي‌شود. او مخاطب نوجوان را دست‌كم نمي‌گيرد و به نوجويي و عمق انديشه‌هاي مخاطبش احترام مي‌گذارد.

قلب بچه‌قاصدک

می‌ریزد

از بزرگی پاییزی

که در راه است... (ص20)

شاعر گاهی با روکردن تصویرهای بکر، به مضامین تکراری هم رنگ و بوی تازه می‌دهد. به شعر «زندگی با دور تند»، كه عنوان كتاب از آن انتخاب شده، نگاه می‌کنیم.

شعری که اهمیت درک مفهوم زندگی و قدردانستن لحظه‌های پرشتاب آن را بیان می‌کند و برای این منظور اندیشه‌ي مخاطب خود را با یک تصویر ساده و ناگهانی به عصر دایناسورها می‌برد.

اشاره به عصر دایناسورها، آفرینش فضای تازه‌ای است برای حرف‌زدن درباره‌ي مضمونی شاید کمی شعاری و تکراری:

عجله کن!

زندگی را از جایی محکم بگیر!

دایناسورها فکر نمی‌کردند با

آن جثه

و کیا و بیای مثال‌زدنی،

یک روز نسلشان منقرض شود. (ص45)

دوچرخه شماره ۸۲۱

شاعر در شعر «بدترین چیزهای هر از گاهی» در جهت مخالف زندگی یعنی مرگ حرکت می‌کند. این‌جا هم برای به تصویرکشیدن مفهوم از دست‌دادن کسی یا چیزی مخاطب را به اندیشه وامی‌دارد.

در این دو شعر تعبیرهاي تازه‌ای خلق می‌شود و شاعر از نزدیک شدن به تصاویر و تعابیر احساساتی و دم‌دستی پرهیز می‌کند:

منها شد

از جمع ما کسی

مثل از دست‌دادن یکی از انگشت‌های دست

که کم پیش می‌آید، اما

گاهی اتفاق می‌افتد. (ص40)

در شعر «طبقات درگیر»، ملکی نگاه تازه‌ای به مضمون تکراری تنهایی می‌کند و با خلق تصویری ساده اما عمیق، شعری در نهایت ایجاز و زیبایی می‌آفریند:

آسانسور

-3، 7، 13-

می‌ایستد

تنهایی

پخش می‌شود

میان طبقات! (ص39)

همین آرایه‌ي ایجاز نکته‌ي دیگری در شعرهای این مجموعه است که در شعرهای کوتاه، مثل شعر بالا، مشاهده می‌شود.

ایجاز مناسب به شاعر کمک می‌کند که در شعرها به زبانی شُسته‌رُفته و ساده و راحت برسد. به صمیمیت و سادگی نمونه‌های زیر از شعرهای کتاب نگاه کنید. انگار شاعر روبه‌روی مخاطب نشسته و با او گفت‌وگو می‌کند:

دوستم که وقتی می‌خندید/ سه مرد خسته در پیاده‌رو/ و دو زن فضول از پشت پنجره/ برایش گردن می‌کشیدند... (ص11)

تنها نیستم با تنهایی/ وقتی از در می‌آید/ با من می‌ماند،/ نه مثل خیلی‌ها که تنهایم گذاشتند... (ص18)

اما باوجود این سادگی در زبان و کاربرد آن در بیش‌تر شعرها، استفاده از مخفف «گر» به جای «اگر» در شعر «نه حتی بادهای موافق» جای تعجب دارد! چراکه به زبان شعر آسیب زده است:

ناخدا گر باشم

کشتی به گل نشسته‌ام را... (ص25)

یکی دیگر از شگردهای این کتاب غافلگیرکردن خواننده در پایان‌ شعرها است. اگرچه بیش‌تر شاعران به این موضوع اهمیت می‌دهند، اما باید شگردهای آن را بلد باشی و از همان ابتدای شعر برای رسیدن به پایان‌ غافلگیرکننده و ضربه‌ي نهایی زمینه‌چینی کنی.

درواقع حساسیت داشتن به محور عمودی شعر اهمیت ویژه‌ای دارد تا ذهن مخاطب، در مسیري كه شاعر طراحي كرده، به‌موقع و به‌جا در پايان به اوج شعر برسد. شعرهایی مثل «نفرین بر صدا» نشان می‌دهد زیتا ملکی این‌ها را خوب بلد است:

موزاییک لعنتی!

موزاییک لقِ لعنتی!

نمی‌گذاری هیچ‌وقت

غافلگیر آمدنش شوم! (ص14)

دوچرخه شماره ۸۲۱

زیتا ملکی در «زندگی با دور تند» نشان داده که عنصر اندیشه در شعر برایش اهمیت خاصی دارد و نمي‌خواهد صرفاً در گام اولیه‌ي انتقال احساس و عاطفه متوقف شود.

در چنین شرایطی كار شاعر مثل حركت بر لبه‌اي باریک است، چرا كه هميشه بیم آن می‌رود در پرتگاه شعارنویسی و شعارزدگی سقوط کند.

یعنی شاعر آن‌چنان غرق در اندیشه بشود که ناخودآگاه شعرش در سطح نوشتن جمله‌های قصار و پیام‌های کلیشه‌ای به ظاهر متفکرانه باقی بماند. نمونه‌هايي از اين دست در كتاب ديده مي‌شود:

باید خندید،

قاه‌قاه

بلند و بی‌وقفه

آرام خندیدن

فلسفه‌ي خنده را تحقیر می‌کند. (ص15)

یا در شعر «این یک دستور است!» شاعر حتی در نام شعر هم سعی دارد اندیشه‌اش را به مخاطب تحمیل کند و این تأکید و اصرار بر اندیشه، شعر را از فضای شاعرانه دور و خالی می‌کند:

باید خواند؛ خوب

خورد؛ حسابی

عاشق شد؛ سخت

زندگی کرد؛

دوباره

و دوباره

و دوباره! (ص23)

انتشار کتاب «زندگی با دور تند» یک اتفاق خوب در فضای شعر نوجوان امروز است. این کتاب را انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به تازگی و در سری کتاب‌های «شعر نوجوان امروز» منتشر کرده است.

تصاویر این کتاب هم نوجوانانه و شاعرانه است. تصاویری که بیش‌تر به لایه‌های دوم و پنهانی شعرها می‌پردازند و به نوعی مکمل شعرها هستند. پس باید این خوش‌شانسی را به شعرهای مجموعه‌ي «زندگی با دور تند» تبریک گفت که تصویرگر آن‌ها مریم طباطبایی بوده است.


* زيتا ملكي در نوجواني از خبرنگارهاي افتخاري دوچرخه و عضو اولين دوره‌ي تيم شعر دوچرخه بود. او بعدها براي مدتي هم با بخش ادبيات دوچرخه همكاري كرد.

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 181 تاريخ : دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت: 14:40

نگاهی به آهنگسازهای حاضر در بخش مسابقه‌ی سودای سیمرغ

آن‌ها دیده نمی‌شوند، شنیده می‌شوند

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - علی مولوی:
یکی از جذاب‌ترین سیمرغ‌های جشنواره‌ی فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین موسیقی فیلم است.

احتمالاً تا حالا با همه‌ی بازیگران و کارگردان‌هایی که شانس برنده‌شدن سیمرغ بلورین این دوره‌ی جشنواره را دارند، آشنا شده‌اید. در اين‌جا به‌سراغ بررسی آهنگسازهای بخش سودای سیمرغ جشنواره مي‌رويم تا ببینیم چه کسانی برای سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن فیلم با هم رقابت می‌کنند.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • امير توسلي

(رسوایی2):

42ساله و اهل تهران است. از نوجواني نواختن پيانو را ياد گرفت و از همان زمان وارد عرصه‌ي موسيقي شد. او پيش از اين كارهاي بسياري در تلويزيون و سينما ساخته است كه از اين ميان مي‌توان به سريال‌هاي «خانواده‌ي آقاي رضايت»، «شمس‌العماره» و «مختارنامه» و فيلم‌هاي «كافه‌ستاره»، «نصف مال من، نصف مال تو» و «نهنگ عنبر» اشاره كرد.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • حامد ثابت

(عادت نمی‌کنیم):

اگر فيلم‌هاي «اين‌جا بدون من» يا «يحيي سكوت نكرد» را ديده باشيد، با اين آهنگساز جوان آشنا هستيد. او اين‌روزها درحال ساخت موسيقي فيلم «نگار»، تازه‌ترين فيلم «رامبد جوان» است.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • فردين خلعتبري

(کفش‌هایم کو؟):

اين آهنگساز51ساله‌ي نوشهري، يكي از شناخته‌شده‌ترين‌ها در زمينه‌ي موسيقي فيلم است. او موسيقي را با فلوت شروع كرد و در دوران دانشگاه، بعد از انصراف از رشته‌ي سازه در دانشگاه صنعتي شريف، به رشته‌ي موسيقي رفت و مسير زندگي‌اش را انتخاب كرد.

خلعتبري آثار بسياري را هم‌چون «علي و دني»، «به‌رنگ ارغوان»، «نخودي»، «آيينه‌هاي روبه‌رو» و «تنهاي تنهاي تنها» در كارنامه‌ي كاري‌اش دارد. فیلم «کفش‌هایم کو؟»، چهارمین تجربه‌ی سینمایی مشترک او با «کیومرث پوراحمد» به‌شمار می‌رود.

خلعتبری پیش از این چهار بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره‌ی فجر شده است.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • كريستف رضاعي

(اژدها وارد می‌شود):

متولد شهر تولوز در فرانسه است. این آهنگساز 50ساله‌ی ایرانی‌فرانسوی، يكي از پركارترين‌ آهنگسازهاي اين‌روزهاست. دست كم بايد بعضي از آثار او را مثل «کنعان»، «سعادت‌آباد»، «ماهی و گربه» و «در دنیای تو ساعت چند است؟» شنيده باشيد.

گفتني است فيلم «اژدها وارد مي‌شود»، علاوه بر جشنواره‌ي فیلم فجر، در شصت و ششمين دوره‌ي جشنواره‌ي بین‌المللی فيلم برلين هم حضور دارد.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • مسعود سخاوت‌‌دوست

(نفس):

30ساله است و به پيانو، ويولن‌سل و سنتور علاقه‌ي زيادي دارد. او كارش را با ساخت موسيقي فيلم «بدرود بغداد» شروع كرد و پس از آن آثار بسياري را براي سينما و تئاتر ساخت. «نفس»، دومین همکاری مشترک سینمایی او با «نرگس آبیار» به‌شمار می‌رود.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • سحر سخايي

(وارونگی/ مالاریا):

تنها بانوي آهنگساز در بخش سوداي سيمرغ، 30ساله و اهل تهران است. او از 12سالگي آموختن پيانو را شروع كرد و پس از آن نواختن تار را فراگرفت.

سحر سخايي با دست پر و با موسيقي دو فيلم «وارونگي» و «مالاريا»، میهمان بخش سودای سیمرغ جشنواره‌ي فيلم فجر است.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • فريد سعادتمند

(دلبری):

آهنگساز 39ساله‌ي يزدي، به واسطه‌ي تشويق‌هاي پدرش، «حسين سعادتمند»، از همان دوره‌ي كودكي و نوجواني به موسيقي علاقه‌مند شد، اما شروع جدي كارش از زمان آشنايي با «مجيد انتظامي» بود.

احتمالاً آثار او را در سريال‌هايي مثل «ارمغان تاريكي»‌ و «پروانه» شنيده‌ايد.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • افشين عزيزي

(هفت‌ماهگی):

او با 29 سال سن، از جوان‌ترین آهنگسازهای این دوره‌ی جشنواره است. افشین عزیزی آثار بسیاری را برای تلویزیون و سینما ساخته است که از بین آن‌ها می‌توان به فیلم‌های «کوچه‌ی بی‌نام»، «به‌خاطرپونه»، «مردن به وقت شهریور» و سریال‌های «ماتادور» و «یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» اشاره کرد.

«هفت‌ماهگی»، پنجمین همکاری مشترک سینمایی او با «هاتف علیمردانی» است.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • آريا عظيمي‌نژاد

(آب‌نبات چوبی):

آهنگساز 42ساله‌ی تهرانی، از معروف‌ترین چهره‌های موسیقی فیلم است. او از نوجوانی نزد پدربزرگش سه‌تار را یاد گرفت و پس از آن رشته‌ی موسیقی  را در دانشگاه ادامه داد.

عظیمی‌نژاد، موسیقی بیش از 50 فیلم و سریال را ساخته که از میان آن‌ها به احتمال زیاد موسیقی سریال‌های «خانه‌ی ما»، «او یک فرشته بود»، «پایتخت» یا موسیقی فیلم‌های «میم مثل مادر»، «فرش ایرانی» یا «طلا و مس» را از او شنیده‌اید. او پیش از این یک‌بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین شده است.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • مهيار عليزاده

(سیانور):

31ساله‌ و اهل تهران است. در نوجوانی نواختن تار را فراگرفت و زیر نظر «کیوان ساکت» موسیقی ایرانی را آموخت و تا سال‌ها در کنسرت‌های او حاضر بود.

علیزاده موسیقی فیلم «فرشته‌ها با هم می‌آیند» و سریال «پرده‌نشین» را در کارنامه‌ی کاری‌اش دارد و «سیانور»، دومین همکاری او با «بهروز شعیبی» به‌شمار مي‌آيد.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • محمدرضا عليقلي

(امکان مینا/ دختر):

آهنگـساز 55 ساله‌ی تهرانی، به‌عنوان یکی از باتجربه‌‌ترین‌ها در زمینه‌ی موسیقی فیلم شناخته مي‌شود و موسیقی متن بیش از 140 فیلم و سریال را ساخته است.

او از نوجوانی زیر نظر «وانکو نایدنف» بلغاری آهنگسازی را شروع کرد و در 21سالگی با ساخت موسیقی سریال‌های «مثل‌آباد» و «مدرسه‌ی موش‌ها» وارد این عرصه شد.

از میان آثار بسیار او در سینما، احتمالاً موسیقی فیلم‌های «شهر موش‌ها»، «گلنار»، «پاتال و آرزوهای کوچک»، «مدرسه‌ی پیرمردها» و «کلاه‌قرمزی و پسرخاله» را به‌یاد دارید.

گفتنی است محمدرضا علیقلی پیش از این 14بار نامزد بهترین موسیقی جشنواره‌ی فیلم فجر و سه‌بار برای فیلم‌های «خیلی دور، خیلی نزدیک»، «نرگس» و «قدمگاه» برنده‌ی سیمرغ بلورین شده است. او امسال هم با دست پر، با دو فیلم «امکان مینا» و «دختر» به بخش سودای سیمرغ جشنواره آمده است.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • اديب قرباني

(نقطه‌ی کور):

یکی از جوان‌ترین چهره‌‌های موسیقی فیلم در بخش سودای سیمرغ است. او که به‌طور جدی به نوازندگی پیانو علاقه دارد، بعد از چند تجربه‌ در زمینه‌ی موسیقی فیلم، در این دوره‌ی جشنواره، با فیلم «نقطه‌ي كور» در بخش سودای سیمرغ حضور دارد.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • كيهان كلهر

(لانتوری):

استاد کمانچه‌ی 52ساله‌ی کرمانشاهی، از پنج‌سالگی آموختن موسیقی را آغاز کرد و در 13سالگی در ارکستر رادیو و تلویزیون کرمانشاه مشغول به کار شد.در 17سالگی به ایتالیا و سپس به کانادا مهاجرت کرد و تحصیل در رشته‌ی موسیقی را ادامه داد.

او بیش‌تر به واسطه‌‌ی انگشت‌های سحرآمیزش در نواختن کمانچه شناخته می‌شود، اما در موسیقی فیلم هم تجربه‌های منحصربه‌فردی داشته که می‌توان به نوای کمانچه‌ی او در موسیقی فیلم «جوانی بدون جوانی»، ساخته‌ی «فرانسیس فورد کاپولا» اشاره کرد.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • آرمان موسي‌پور

(بارکد):

40ساله است و موسیقی را در آلمان آموخته است. او از سال 1376 کارش را آغاز کرد. موسی‌پور، آثار بسیاری مثل موسیقی فیلم‌های «خاک و مرجان»، «عصر یخبندان»، «روباه» و موسیقی سریال‌هایی مثل «هوش سیاه» و «فاصله‌ها» را در کارنامه‌ی کاری‌اش دارد. «بارکد»، دومین همکاری مشترک سینمایی او با «مصطفی کیایی» است.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • بابك ميرزاخاني

(آخرین‌بار کی سحر را دیدی؟):

آهنگساز و مدرس دانشگاه است و تاحالا سه آلبوم موسیقی در کانادا منتشر کرده است. او آثار بسیاری در موسیقی تئاتر و سینما خلق کرده که از میان آن‌ها می‌توان به فیلم‌های «مصائب چارلی»، «دیگری» و «برف» اشاره کرد.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • كارن همايونفر

(باديگارد/ خشم و هياهو/ نيمه‌شب اتفاق افتاد):
47ساله و اهل تهران است. از شش سالگی آموختن پیانو را شروع کرد و پس از اتمام دوران دبیرستان به انگلیس و سپس به ترکیه سفر کرد و فراگیری موسیقی را ادامه داد.

همایونفر از شناخته‌شده‌ترین آهنگسازها در زمینه‌ی موسیقی فیلم است. او موسیقی بیش از 70 فیلم و سریال را ساخته که از میان آن‌ها ممکن است موسیقی فیلم‌های «طهران، تهران»، «اسب حیوان نجیبی است»، «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» یا سریال‌های «حلقه‌ی سبز» و «مدینه» را به‌خاطر داشته باشید.

او پیش از این سه‌بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین موسیقی فیلم جشنواره‌ی فجر شده و دوبار برای فیلم‌های «زادبوم» و «جرم» اين سیمرغ بلورین را به خانه برده است. همایون‌فر با سه فیلم «باديگارد»، «خشم و هياهو»، «نيمه‌شب اتفاق افتاد»، پرکارترین آهنگساز این دوره است.

دوچرخه شماره ۸۲۱

  • پيمان يزدانيان

(به‌دنیا آمدن):

47ساله و اهل تهران است. از شش سالگی نواختن پیانو را فراگرفت و در سال 1377 رتبه‌ی نخست کنکور موزیکال فرانسه را در رشته‌ی نوازندگی پیانو به‌دست آورد.

یزدانیان موسیقی فیلم‌های بسیاری را در کارنامه‌ی کاری‌اش دارد که از میان آن‌ها می‌توان «باد ما را خواهد برد»، «فرش باد»، «شب‌های روشن» و «چهارشنبه‌سوری» اشاره کرد.


پی‌نوشت: متأسفانه تا آخرین لحظه‌های صفحه‌بندی هفته‌نامه‌ی دوچرخه، در هیچ‌یک از فهرست عوامل منتشرشده‌ی فیلم «زاپاس» ساخته‌ی «برزو نیک‌نژاد»، نام آهنگساز اعلام نشده بود که به همین علت در این فهرست گنجانده نشده است.

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 213 تاريخ : دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت: 14:40

دوچرخه، ضميمه‌ي نوجوانان روزنامه‌ي همشهري

دوچرخه‌ی شماره ۸۲۰ منتشر شد

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - در این شماره می‌خوانید:

  • خبر

از بازي‌هاي رايانه‌اي تا جشنواره‌ي تجسمي  

ما شبيه ديگري نيستيم

روز بدون زباله در آخرين روز

  • خانه‌ي فيروزه‌اي

گاهي مهمان من باش!

روزهاي نور

شكل سادگي

  • شهر فرنگ

در آستانه‌ي سيمرغ سي و چهار

  • دماسنج

گاهي گوشي را زمين بگذار

  • پنجره

روزهاي انقلاب

  • جزيره

گل ‌هاي خط‌ خطي

چارچوب و يك شعر ديگر

اين صندلي خالي نيست

روزي كه ليمويي بود و يك كتاب ديگر

  • چرخ سبز

از آسمان،‌ روي زمين!

  • لوح نقره‌اي

آن‌ها آسمان را هم تسخير مي‌كنند!

  • چشمه‌ها
  • چرخ فلك
  • كتوني

به سوي زندگي با‌كيفيت‌تر

نظر دكتر جون درباره‌ي پديده‌ي ال‌نينو

  • ايستگاه

آخر جويبار كجاست؟

دوچرخه شماره ۸۲۰

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 194 تاريخ : يکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت: 3:25

پلاك 1

انارهایى که شوق رسیدن دارند

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - یاسمن رضائیان:
وَ أَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ
و مرا بپرستید، این راه راست است. (سوره‌ی یس، آیه‌ی ۶۱)

دلم می‌خواهد همه‌ی هنرها را بلد باشم و از تمام علم‌هایی که در جهان وجود دارند سر در بیاورم. دلم می‌خواهد بدانم، ببینم و درک کنم. حتی گاهی هوس می‌کنم خودم تجربه کنم.

نوجوانی یعنی هزار راه و هزار مقصد. یعنی فرصت رفتن به راه‌های مختلف. فرصت آموختن و تجربه‌کردن و بعد دست به انتخاب زدن. بارها از خودم پرسیده‌ام کدام راه را ادامه خواهم داد؟ اما نمی‌دانستم. راستش دلم می‌خواهد همه‌ی راه‌ها را تا انتها بروم.

مادر می‌گوید هر کس باید در یک مسیر پیش برود تا به نتیجه برسد. من ولی دلم پر است از هوای به دریا‌زدن و رفتن‌های بی‌نهایت. دلم مثل اناری در آستانه‌ی ترک‌خوردن، شوق بیرون‌زدن دارد؛ شوق‌دیدن و یاد‌گرفتن.

گاهی بادبادکی هستم که از دستان خودم رها می‌شوم و بالا می‌روم. اوج می‌گیرم و دور می‌شوم. در دوردست‌های خودم اتفاق‌های تازه‌ای را تجربه می‌کنم و از سفر لذت می‌برم.

یک عصر خوب وقتی داشتم از پنجره شعاع‌های نور خورشید را که مهمان خانه بود، تماشا می‌کردم از خودم پرسیدم راستی کدام راه، راه من است؟

پرسیدم اگر قرار است تنها در یک راه قدم بگذارم چرا شوق رفتن‌های بی‌نهایت در دلم است؟ با این شوق دنباله‌دار باید چه کار کرد؟

در برابر آفتاب و در شوق بی‌پایانم بودم که در ذهنم چرخید: «مرا بپرستید که این راه مستقیم است.» یک باره یاد تو افتادم. تو همانی که تمام علم‌ها و هنرها را از بری. تو خلق کرده‌ای و چه هنری بالاتر از این؟ زندگی را به مخلوقاتت یاد داده‌ای و چه علمی بالاتر از این؟

در دلم نوری روشن شد که شبیه به شعاع‌های خورشید، درونم را گرم می‌کرد.

هر چه را که من شوق دارم یاد بگیرم تو از قبل مي‌دانی. اصلاً دانش و آموختن را تو خلق کرده‌ای و دنبال آن شوق دنباله‌دار را. ذات تو دانایی است. هنرها و علم‌ها از ذات تو سرچشمه گرفته‌اند.

تو خورشیدی هستی که شعاع‌هایش هر لحظه بر همه ‌جا می‌تابد.

به راه تو می‌آیم. در راه تو می‌شود همه‌ی آموختنی‌ها را یاد گرفت. مسیر رو به تو پر از راه‌های فرعی است که هر کدام چیزی تازه یادم می‌دهند.

خوبی راه تو این است که اگر از فرعی‌ها هم بروم دوباره در راه اصلی قرار می‌گیرم.

حالا هروقت هوس به دریا زدن می‌کنم، هروقت دلم می‌خواهد سراغ هنر تازه‌ای بروم یا از علم جدیدی سر در بیاورم سراغ تو می‌آیم. دلم قرار می‌گیرد و دیگر در هزار راهی انتخاب‌هایم سردرگم نمی‌شوم.

اگر مادر این بار بپرسد بالأخره کدام راه را انتخاب کردی، می‌گویم راهی که وقتی به انتهایش برسم همه چیز را یاد گرفته‌ام؛ راهی که مستقیم است.

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 202 تاريخ : شنبه 17 بهمن 1394 ساعت: 14:00

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - «سه رنگ سربلندی» با تصاویر ویژه‌ای از پرچم سه رنگ ایران در نگارخانه‌ی مهر فرهنگ‌سرای انقلاب اسلامی به نمایش در می‌آید.

به گزارش روابط عمومی فرهنگ‌سرای انقلاب اسلامی، این نمایشگاه که در آستانه‌ي دهه‌ي فجر انقلاب اسلامی آغاز به کار كرده، شامل 36 قاب است و تصاویر بدیعی را با محور پرچم ایران به نمایش می‌گذارد.

در نمایشگاه «سه رنگ سربلندی» گزیده‌ای از عکس‌های نخستین جشنواره‌ي پرچم به نمايش درآمده و در آن آثار حسن غفاری، حامد فرج‌الله، بهزاد نعمتی، بهزاد ترکی، امین سلیمانی، امیرعلی جوادیان و... ديده مي‌شود.

این نمایشگاه  از 16تا 27 بهمن و از ساعت 9 تا 18 میزبان علاقه‌مندان است.

  • گشتي در طهران قدیم

گشت‌وگذار درتهران قديم خيلي جالب است. در روزهاي دهه‌ي فجر يك گشت ويژه در طهران قديم از سوي شهرداري منطقه‌ي 12 در حال اجراست. به نقل از روابط‌عمومی شهرداری منطقه‌ي 12 تهران، عابد ملکی، شهردار این منطقه در اين‌باره‌ مي‌گويد:

«هم‌زمان با سی و هفتمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، مدیریت بافت تاریخی با همکاری معاونت امور اجتماعی و فرهنگی، طرح «گشت ویژه‌ي فجر» با محور بازدید از میادین (شهدا، سرچشمه و ارگ)، مدارس (علوی و رفاه)، موزه‌های عبرت و شهید رجایی و ساختمان رادیو را در طهران قدیم اجرا مي‌كند.

اين برنامه براي آشنايي بيش‌تر جوانان و نوجوانان با مبارزات انقلابي‌هاي مسلمان برپا مي‌شود.»

اين گشت در سه سانس از دوازدهم تا بیست و چهارم بهمن‌ماه اجرا می‌شود. شما مي‌توانيد براي ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیش‌تر با مدیریت بافت تاریخی منطقه با شماره‌ي تلفن 33546713 تماس بگيريد.

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 195 تاريخ : شنبه 17 بهمن 1394 ساعت: 14:00

هجدهمين جشنواره‌ي قصه‌گويي كانون پرورش فكري

۱۱قصه‌گوی خارجی قصه می‌گویند

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - در هجدهمین جشنواره‌ی قصه‌گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۱ قصه‌گوی شاخص جهان، قصه‌خواهندگفت.

به‌گزارش روابط عمومي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، این قصه‌گویان از کشورهای آمریکا، اسکاتلند، آلمان، هند، لبنان، مالزی، دانمارک، شیلی، اسپانیا، کنیا و استرالیا در روزهای برگزاری این جشنواره به روایت قصه‌های خود می‌پردازند.

«بئاتریس مونته» نویسنده و قصه‌گوی بین‌المللی از کشور اسپانیا نیز کارگاه قصه‌گویی برای مربیان مراکز فرهنگی‌هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار خواهد کرد.

این قصه‌گویان با ابزار، بدون ابزار و با سازهای مخصوص، قصه‌های خود را روایت مي‌كنند. هجدهمين جشنواره‌ي قصه‌گويي كانون با انتخاب برترين‌هاي اين حوزه از 27 تا 30 بهمن در مرکز آفرینش‌های فرهنگی‌هنری کانون پرورش فكري واقع در خیابان حجاب تهران برگزار می‌شود.

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 174 تاريخ : شنبه 17 بهمن 1394 ساعت: 14:00

کودک و نوجوان > دانش - آلما شفتی:
در دنیای محیط‌زیست، عکس چه کارها که می‌تواند بکند. از دوربین‌هایی با لنز تله برای حمایت از حیوانات حیات‌وحش گرفته تا دوربین‌های ماهواره‌ای.

کمپانی گوگل چند عکس را از جالب‌ترین و عجیب‌ترین عکس‌های زیست‌محیطی‌اش منتشر کرد. عکس‌هایی که با نرم‌افزار همین شرکت، یعنی«گوگل‌ارث» (Google Earth)گرفته شده است.

این عکس‌ها هم زیبایند و هم اطلاعات جالبی در خود دارند.

دوچرخه شماره ۸۲۰

درياچه‌ي خون!

این‌جا شهرک صدر در عراق است. در کناره‌ی این شهرک دریاچه‌ای می‌بینیم به رنگ خون. این یکی از عکس‌های گوگل‌ارث است. زیست‌شناسان حدس‌هايي زده‌اند؛ اما هنوز توضیح دقيقی برای رنگ عجیب این دریاچه پیدا نکرده‌اند!

دوچرخه شماره ۸۲۰

جزيره ‌ي ارواح

به مدت یک قرن، در بیش‌تر نقشه‌های زمینی از اقیانوس آرام جنوبی، جزیره ای وجود داشت مشهور به «جزیره‌ی شنی» که تخمین زده می‌شد، حدود 87کیلومتر مربع وسعت دارد.

اما در سال 2012 گروهی از دانشمندان با ورود به این منطقه اعلام کردند که چنین جزیره‌ای وجود خارجی ندارد. از آن پس نام و تصویر این جزیره از روی تمام نقشه‌ها و هم‌چنین نرم‌افزار گوگل ارث پاک شد.

این عکس گوگل ارث اما بازهم یک جزیره‌ی چندضلعی را در این منطقه نشان می‌دهد. البته اين‌بار محققان مطمئن هستند که این چند ضلعی یا تصوير یک قایق است و یا حرکت موج‌های دریا اين شكل را ايجاد كرده است!

دوچرخه شماره ۸۲۰

شهرك مورچه‌ها!

این‌جا «گرند کنیون» است. دره‌ای در ایالت آریزونای آمریکا که رود کلرادو در میان آن جریان دارد. گرند کنیون یکی از بحث‌برانگیزترین مناطق در علم زمین‌شناسی است.

این عکس بخشی از این منطقه را نشان می‌دهد که زمینی لخت و هموار دارد. پس این نقطه‌ها چیست؟ خب معلوم است دیگر، از مورچه‌های قرمز بپرسید. گرند کنیون سرزمین مورچه‌های قرمز است.

این مورچه‌هاي قدرتمند می‌توانند تپه‌هایی پر از تونل‌های تودر تو به اندازه‌ی 100 سانتیمتر درست کنند. آن‌ها توانسته‌اند در محوطه‌ای به اندازه‌ی ده متر مربع چندین و چند تپه درست کنند. این نقطه‌ها در واقع شهرک مورچه‌هاست!

دوچرخه شماره ۸۲۰

خانواده‌ي فيلي!

احتمالاً کم‌تر کسی تابه‌حال گروهی از فیل‌های در حال دو، آن هم از بالا دیده است. اما این عکس ماهواره‌ا‌ي این امکان را به همه داده است.این‌جا کشور چاد است؛ کشوری در مرکز آفريقا.

زیست‌شناسان برای رفتن به ‌آن‌جا و تحقیق‌کردن با مشکلات زیادی مواجهند. اما شاید با این عکس خیلی از زیست‌شناسان براي رفتن به این منطقه انگيزه‌ي بيش‌تري پيدا كنند.

دوچرخه شماره ۸۲۰

تپه‌ي آفريقايي!

آفریقا، «دارفور غربی» منطقه‌ای در کشور سودان که سال‌های متمادی شاهد نزاع‌های خونینِ داخلی بوده است. این تپه‌ی طبیعی که شبیه به لب انسان است، یکی از جالب‌ترین و عجیب‌ترین عکس‌های ماهواره‌ای این روزها است.

دوچرخه شماره ۸۲۰

به گل‌نشسته!

این یکی از بزرگ‌ترین کشتی‌های به‌گل نشسته و در حال غرق‌شدن در میان جدیدترین عکس‌های ماهواره‌ای از کره‌ی زمین است. این یک کشتی باری بولیویایی است که در سال 2003 به گل نشست.

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 200 تاريخ : پنجشنبه 15 بهمن 1394 ساعت: 15:38

نيايش

شکل سادگی

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - بلند نوین:
سیبی را که آفریده‌­ای

از شاخه نمی‌چینم

تنها می‌بویمش

و نگاهش می‌کنم

* * *


سیب را دوست دارم

که به سادگی توست!

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 198 تاريخ : پنجشنبه 15 بهمن 1394 ساعت: 15:38

دوچرخه، ضميمه‌ي نوجوانان روزنامه‌ي همشهري

دوچرخه‌ی شماره‌ی ۸۱۹ منتشر شد

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - در این شماره می‌خوانید:

  • خبر

هفتم هشتمي‌ها كتاب انتخاب كنند!

اين بيمار حالش خوب نيست!

هجدهمين جشن قصه

  • خانه‌ي فيروزه‌اي

در ستايش زيبايي

تو را چون حس درك باران دوست دارم

زندگي در لباس مشكي

  • شهر فرنگ

حال و هواي نوجواني‌كردن در قرن نوزدهم

  • كتوني

خيييلي ممنونم!

سؤال از طرف گرگی که قبلاً گله را می‌بُرد!

  • پنجره

دست‌هايي به سوي ما

دستفروشان مترو مي‌روند يا مي‌مانند؟

  • دماسنج

منظم باش تا زرنگ شوي!

  • جزيره

زير سر پينه‌دوز

هيولاي فرانكشتاين

  • راه‌ دانش

عجيب و جادويي مثل سحابي‌ها

  • لوح نقره‌اي

خانه‌ي رنگي ابزارك‌ها!

  • چشمه‌ها

15 سلام براي دوچرخه و چند مطلب ديگر

  • چرخ‌فلك
  • دوخرچه

اين‌هايي كه شكمواند!

اژدها جون مريضه!

  • ايستگاه:

امروز در پارك ژوراسيك چه گذشت؟

دوچرخه شماره ۸۱۹

تصويرگري: ايرما گروئن‌هولز

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 15 بهمن 1394 ساعت: 5:55

يك جرعه كتاب

کل کا دات کام

کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - کلاغ‌ها! موجوداتی که آن ها را خیلی جاها می بینیم؛ در پارک و حیاط و... موجوداتی که به باهوشی معروف‌اند، آن‌قدر باهوش که شاید به کامپیوتر هم دسترسی داشته باشند و شبکه‌ای داشته باشند که اسمش کل‌کا باشد!

در «كلاغ كامپيوتر» با منصور و تورج و اسفندیار همراه می شویم و با آن ها می‌ترسیم و تعجب می‌کنیم و شکست می‌خوریم و پيروز می‌شویم.

این کتاب پر از چیزهای عجیب و غریب است؛ دنیای آدم‌ها و کلاغ‌ها و کامپیوتر...

کلاغ کامپیوتر

نویسنده: فرهاد حسن‌زاده

ناشر: انتشارات سوره‌ي مهر

تلفن: 66469951

محدثه سادات حبيبي

14ساله از تهران

دوچرخه شماره ۸۲۰

- - , .

مراقبت از کودک...
ما را در سایت مراقبت از کودک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 235 تاريخ : چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت: 22:55